قصه هایی که از کنارشان رد می شویم
به گزارش جعبه مهر، گاهی به راحتی از آن ها عبور می کنیم و گاهی هرچند که دیده می شوند اما دست مایه اهداف دیگری هستند؛ قصه هایی که زندگی آدم ها را روایت می نمایند در حالی جای شان در هنر و ادبیات خالی است که به نمایش تکراری صداوسیما تبدیل شده اند.
به گزارش خبرنگاران، شاید حتی وقتی در پیاده رو به سرعت از کنار افراد عبور می کنیم، یا وقتی در مترو، اتوبوس و هر وسیله نقلیه عمومی دیگری نشسته ایم و مشغول تلفن همراه مان یا تماشای منظره بیرون هستیم، یا وقتی همکاران یا هم کلاسی های مان را مرتبا می بینیم، در حال شنیدن قصه ای باشیم؛ قصه هایی که شاید در سکوت اما توسط چشم ها، لبخندها، اخم ها و اشک ها روایت می شوند.
قصه هایی که یک سال و چند ماه است که دیگر از هراس کرونا و در پی آن خانه نشینی و رعایت فاصله اجتماعی (که البته در بعضی مکان ها هنوز هم رعایت نمی گردد) کمتر شنیده می شوند.
با این حال، حتی اگر تا کنون هیچ قصه ای را هم از سکوت آدم ها نشنیده باشیم، هیچ جای نگرانی نیست چرا که صداوسیما سال هاست که اصرار دارد به پخش روایت قصه زندگی آدم ها بپردازد. تفاوتی نمی نماید برنامه تلویزیونی قبل از افطار باشد یا قبل از تحویل سال، یا در ایام نوروز پخش گردد و یا این که در دیگر ایام سال؛ سال هاست که از تلویزیون شاهد برنامه هایی هستیم که با قصه زندگی افراد ناگزیر به بغض و اندوه می شویم، قصه هایی که پس از روایت شدن، تمام می شوند! و جالب این که بعد از برنامه مورد توجه ماه عسل، شاهد کپی های ضعیف آن هستیم.
اگر از این محتوای تکراری که مدت هاست بر جان اغلب برنامه ها و خصوصا ویژه برنامه های تلویزیونی رخنه نموده بگذریم، باید گفت داستان های دراماتیکی که سال هاست از قاب برنامه های تلویزیونی روایت می شوند، بیش از این که قصه باشند، اغلب یک نمایش اشک آور هستند برای ترغیب به پیوستن به پویش های مردمی یا گاهی هم دریافت پند و اندرز که چهره این برنامه ها را گاهی به شکل سریال معروف تلویزیونی کلید اسرار (ساخته کشور ترکیه که سال ها در تلویزیون ایران پخش می شد) درمی آورد. قصه هایی که می توانند به خاطر قصه بودن شان اهمیت داشته باشند، با خاتمه آن بخش از برنامه تلویزیونی به پایان می رسند.
اما از سوی دیگر ماجرا، باز هم تکرار؛ به نظر می رسد در سال های اخیر در ساخت سریال های تلویزیونی، فیلم های سینمایی، رمان ها و کتاب های داستان حلقه مفقوده مشترکی دیده می گردد که کیفیت آن ها را تا حدی پایین می آورد که مخاطب ایرانی به سراغ فیلم ها و سریال های خارجی برود و خواندن داستان های غیرایرانی را ترجیح دهد چرا که انگار از عاشقانه های تکراری و داستان های نه چندان گیرای ایرانی به ستوه آمده است. حلقه مفقوده ماجرا شاید همان است که هر روز از کنار آن عبور می کنیم.
اما در روزهایی که تعطیلی، دورکاری، رعایت فاصله اجتماعی و خانه نشینی ما را از روایت قصه های مصوری که هر روز ممکن بود با آن ها روبرو شویم، دور نموده، در قاب تلویزیون قصه هایی به روایت درآمدند که انگار این بار برای به خاتمه رسیدن نیامده اند.
برنامه ای به نام محاکات با اجرای منصور ضابطیان از شبکه دو سیما با حضور رسول نجفیان، فلورا سام، نازنین مشایخی و هر بار یک داور مهمان از نوروز 1400 به نمایش درآمد. این برنامه گرچه به ظاهر شبیه برنامه های همیشگی است اما انگار حلقه مفقوده ماجرای روایت شده را پیدا نموده است. قصه هایی که در این برنامه روایت می شوند از این منظر مورد آنالیز قرار می گیرند که ظرفیت استفاده از آن ها برای خلق رمان یا فیلم وجود دارد یا خیر.
البته علی رغم این که محاکات هنوز هم روی آنتن شبکه دو سیما است اما به نظر با روزهای آغازین خود تفاوت هایی دارد؛ ضمن ایجاد تفاوت هایی در داوران، این برنامه در قسمت های آغازین اغلب از چهره های مشهور برای روایت قصه های شان دعوت می کرد، شاید از آن رو که مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند اما حالا چهره هایی که در آن حضور پیدا می نمایند اغلب از عموم مردم هستند، به دنبال همین ماجرا روایت هایی که شنیده می شوند هم انگار تفاوت هایی با بخش های ابتدایی دارند و کمی به آن چه در دیگر قصه های روایت شده در دیگر برنامه های تلویزیونی شنیده ایم، نزدیک ترند.
هرچند هنوز نتیجه معین نیست و فرصتی نبوده که رمانی بر اساس قصه های منتخب در محاکات منتشر گردد و یا فیلمی به نمایش درآید و در ضمن این برنامه تا کنون با نقدها و حاشیه هایی نیز همراه بوده است اما با این حال توجه به این حلقه مفقوده آن هم در لابه لای برنامه های پر از تکرار صداوسیما و خصوصا مدنظر قرار دادن مقوله داستان شیوه حائز اهمیتی است.
از این ها که بگذریم، آن چه امروز به حلقه مفقوده ادبیات و هنرهای نمایشی ما تبدیل شده است، بارها در دنیا دست مایه کتاب ها و فیلم هایی بوده که با وجود سال ها گذشتن از آن ها هنوز ماندگارند.
بعضی از این زندگی ها به کتاب ها رسیده اند و پس از آن به فیلم ها راه پیدا نموده اند؛ رمان دختر دانمارکی نوشته دیوید ابرزف که داستان زندگی لیلی البه (هنرمند و یکی از اولین کسانی که تحت عمل جراحی تغییر جنسیت نهاده شد) را روایت می نماید، در سال 2000 به زبان انگلیسی منتشر شد و در سال 2015 فیلمی به همین نام، بر اساس این اثر به کارگردانی تام هوپر و با بازی ادی ردمین (در نقش لیلی البه) به نمایش درآمد. کتاب ذهن زیبا نوشته سیلویا ناسار به روایت زندگی جان نش، ریاضی دان برنده جایزه نوبل اقتصاد که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود، می پردازد، این کتاب در سال 1998 برنده جایزه شورای منتقدین کتاب ملی (NBCC) در زمینه زندگی نامه و همچنین نامزد جایزه پولیتزر شد و در لیست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز در زمینه زندگی نامه نهاده شد. پس از آن فیلمی به همین نام در سال 2001 به کارگردانی ران هاوارد و با بازی راسل کرو (در نقش جان نش) ساخته و برنده هفتاد و چهارمین جایزه اسکار شد. رمان 12 سال بردگی، اتوبیوگرافی سالومون نورثاپ نیز در سال 1853 منتشر شد و دست مایه ساخت یک درام تاریخی به همین نام به کارگردانی استیو مک کوئین و با بازی چیویتل اجیوفور (در نقش سالومون نورثاپ) نهاده شد و جوایز اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرد.
علاوه بر این از زندگی نامه هایی که تا کنون دست مایه خلق رمان شده اند می توان به کتاب حباب شیشه ای، اتوبیوگرافی سیلویا پلات، شاعر و نویسنده آمریکایی، در جست وجوی زمان از دست رفته اثر ماندگار مارسل پروست، نویسنده فرانسوی، اداره پست روایتی از زندگی چارلز بوکفسکی، نویسنده و شاعر آمریکایی توسط خودش، رهبر عزیز، اتوبیوگرافی جنگ جین سونگ، یکی از ماموران عالی رتبه ضداطلاعاتی کره شمالی، همه مردان رادیو، خاطرات هنری شاهرخ نادری، تهیه نماینده رادیو ایران، سال های بخصوص: ناکامی و کامیابی های مستندسازی نوشته ابراهیم مختاری، فیلم ساز و ... اشاره نمود. فیلم های متعددی نیز از سفر نخستین انسان به ماه گرفته تا ماجرای پیانیست در جنگ دنیای دوم و زندگی استیون هاوکینگ، در ژانر بیوگرافی تا کنون ساخته و برنده جوایز مختلفی شده اند.
می توان گفت بعضی از آثار هنری ژانر بیوگرافی، زندگی افراد مشهوری را به نمایش کشیده اند و بعضی دیگر به سراغ روایت روزگار افرادی که شاید نام شان کمتر شنیده شده باشد رفته اند؛ هرچند هنوز به نظر جای پرداختن بیشتر به زندگی افرادی از عامه مردم وجود دارد.
با این همه به نظر می رسد توجه به حضور بیشتر زندگی نامه ها در رمان ها و فیلم های ایرانی (البته نه به صورت مستقیم) جای بحث دارد، خصوصا این که ژانر بیوگرافی می تواند از زندگی خواص به عوام معطوف گردد و فضای تازه ای از این ژانر را ایجاد کند. ضمن این که چگونگی ظرفیت سنجی این زندگی نامه ها و لزوم ایجاد تغییرات احتمالی در آن ها توسط کارشناسان حوزه ادبیات و سینما جای آنالیز دارد.
منبع: خبرگزاری ایسنابانیما: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما