8 انیمیشن برتر پیکسار بر اساس امتیاز منتقدان
به گزارش جعبه مهر، انیمیشن روح آخرین کار پیت داکتر یکی از مغزهای متفکر کمپانی پیکسار و محصولی از این استودیوست که به دلیل شرایط کرونا روی پلتفرم دیزنی پلاس قرار گرفت و نه تنها جایزه اسکار بهترین انیمیشن را برد که خیلی زود در فهرست 250 فیلم برتر imdb قرار گرفته و رتبه 163 را به خودش اختصاص داد. جیمی فاکس صداپیشه نقش اول انیمیشن است و به نظر می رسد یکی از افرادی است که حضورش در این انیمیشن بسیار الهام بخش بوده است.
آخرین فیلم پیکسار پیش از روح انیمیشن به پیش بود که درست قبل از شیوع کرونا روی پرده سینماها رفت و در صدر یک باکس آفیس واقعی قرار گرفت.
پیکسار هر وقت محصول تازهی عرضه کرده نشان داده که همواره برگ برنده ای در دست دارد. از اواسط دهه نود که کارتون داستان اسباب بازی را نمایش دادند، پیکسار قواعد بازی را تغییر داد. آن ها پیشگام استفاده از تکنولوژی های تازه باورنکردنی شدند اما هیچ وقت توجه اشان را به داستان و شخصیت ها و خلاقیت هم از دست ندادند.
انتخاب بهترین فیلم های پیکسار کار سختی است به همین دلیل دست به دامن امتیاز متاکریتیکشان شدیم تا ببینیم منتقدان کدام آثار را بیشتر می پسندند. در فهرست بهترین های پیکسار با بیشترین امتیاز سه قسمت اول داستان اسباب بازی حضور داشتند. برای جلوگیری از تکرار همه را تحت نام سه گانه داستان اسباب بازی در یک رده گذاشتیم. انیمیشن هایی را انتخاب کردیم که امتیاز آ ن ها بالای 85 باشد وگرنه تقریبا همه انیمیشن های پیکسار امتیاز خوبی از منتقدان گرفته اند.
1. راتاتویی (Ratatouille)
- امتیاز متاکریتیک: 96 از 100
- محصول 2007
انیمیشنی درباره موشی که می خواهد سرآشپز شود با درونمایه ای قوی در باب این که چطور می توانید بخش های مختلف وجودتان را به وحدت برسانید. با یکی از جذابترین ضد قهرمان های قرن بیست ویکم در سینما که منتقد غذایی به نام آنتون ایگوست.
یک سفر اودیسه وار آشپزخانه ای درباره موشی که می تواند راتاتویی درست کند. رمی موش سرآشپز لینگوینی آشپز بی دست و پا را به روشی کنترل می کند تا بتواند خوشمزه ترین غذاها را در دل رستورانی در پاریس درست کند. موسیقی مایکل جیاچینو فوق العاده است و الهام گرفته از موسیقی های پاریسی. سکانسی که در آن آنتون ایگو منتقد سخت گیر غذا با خوردن راتاتویی یاد دوران کودکی اش می افتد باشکوه و دلپذیر است. این انیمیشن هشتمین فیلمی بود که کمپانی پیکسار ساخت و کاملا به حق و درست اسکار بهترین انیمیشن آن سال را هم به خانه برد.
اینجا قهرمان به میزان بقیه انیمیشن ها تأثیرگذار نیست بلکه مجموعه ای از وقایع و داستانک ها و شخصیت هاست که به شکل گیری راتاتویی منجر می شود.
فرمول اصلی فیلم این است: مهم نیست در چه جایگاهی قرار داری کافی است همه سعی و تلاشت را به کار گیری و از مغزت و ایده های تازه استفاده کنی تا از دیگران متمایز شوی و به جایی برسی که استحقاقش را داری. می توانی موشی باشی که طبق تقدیرت باید غذاهای سطل های آشغال را بخوری اما در وجودت گوهری باشد که تبدیل به یک سرآشپز بزرگ شوی.
2. وال ای (Wall E)
- امتیاز متاکریتیک: 95 از 100
- محصول 2008
فیلمی صامت درباره یک ربات که بعد از آخرالزمان وظیفه اش جمع کردن آشغال های روی سیاره زمین است که حالا خالی از سکنه شده. دوست دارد عشق را تجربه کند و عشق به شکل ربات دیگری به نام ایو در یک سفینه فضایی سراغش می آید. وال ای برای به دست آوردن دل ایو مجبور است که به او در راه رسیدن به هدفش کمک کند. هدفی که باعث می شود بشریت امکان بقا پیدا کند.
فیلمی که در سکوت شروع می شود و بدون دیالوگ پیش می رود و ناگهان تبدیل به یک ماجراجویی سریع علیه زمان می شود و علاوه بر همه این ها فیلم رمانتیکی است. این انیمیشن درست مثل ربات قهرمانش دلربا و گرم است. فیلم ادای دینی هم به هالیوود دارد از جمله با قطعه موسیقی سلام دالی. بعد امید از راه می رسد. نه فقط وقتی که ایو سر و کله اش پیدا می شود بلکه وقتی یک گیاه کوچک و نشانه ای از حیات میان آن همه آشغال یافت می شود. فیلمی که در روایتش صریح و حتی گاهی خشن و به طرز عمیقی دوست داشتنی است.
3. سه گانه داستان اسباب بازی (Toy Story)
- امتیاز متاکریتیک قسمت اول: 95 از 100
محصول 1995
- امتیاز متاکریتیک قسمت دوم: 88 از 100
محصول 1999
- امتیاز متاکریتیک قسمت سوم: 92 از 100
محصول 2010
تریلوژی داستان اسباب بازی هر چند هر قسمت آن داستان مجزایی دارد در تم چنان به هم پیوسته است که می توانیم آن ها را کنار هم بیاوریم. داستان اسباب بازی هایی که متعلق به پسربچه ای به نام اندی هستند. وقتی اندی می خوابد یا جلوی چشمشان نیست اسباب بازی ها جان می گیرند. کلانتر شهر اسباب بازی ها محبوب ترین اسباب بازی اندی به نام وودی است. یک عروسک کابوی که شجاع و مهربان است و مهم ترین نکته جهان برایش وفاداری به اندی است و این که به وسیله او دوست داشته شود.
در سه قسمت داستان اسباب بازی این نکته مهم در معرض خطر قرار می گیرد. در قسمت اول عروسک تازهی به نام باز وارد خانه می شود که محبوبیت وودی تحت الشعاع او قرار می گیرد و ماجراهایی رقم می خورد تا در نهایت باز و وودی با هم دوست می شوند. در قسمت دوم یک مجموعه دار وودی را می دزدد و دوستانش می خواهند او را نجات بدهند. باز هم مسأله جدایی وودی از اندی است. در قسمت سوم اندی بزرگ شده و قرار است به کالج برود اما اسباب بازی ها به جای آن که به اتاقک زیر شیروانی منتقل شوند به اشتباه به جای دیگری منتقل می شوند و حالا وودی باید به بقیه روحیه بدهد که می توانند به خانه برگردند.
در انتها قسمت سوم وودی به بلوغ می رسد که اندی قرار نیست تا آخر عمر صاحبشان باشد و اسباب بازی ها می توانند به صاحب تازه وفادار باشند.
4. درون بیرون (Inside out)
- امتیاز متاکریتیک: 94 از 100
- محصول 2015
قرار است در راستا بزرگ شدن کودکی به نام رایلی قرار بگیریم و از همان اول با اتاق مرکز فرماندهی فکر او همراه می شویم که در آن احساسات کنترل اوضاع را به دست دارند. شادی، غم، ترس، نفرت و عصبانیت اعضای اصلی هستند. فیلم نامه نویسان عملکرد مغز و احساسات را مثل یک معادله ریاضی ساده کردند: یک دستگاه کنترل فرمان وجود دارد. احساسات پشت آن قرار می گیرند و دکمه ها را فشار می دهند که در حقیقت باعث می شود شما به اطرافتان واکنش نشان بدهید. کنترل در دست شادی، خشم، نفرت، ترس و غم است.
داکتر گفته بود که در فیلم نامه مثلا حس غرور را هم داشته اند که باعث می شده بعضی موقعیت های داستانی شادی کم رنگ شود، درنتیجه حذفش کرده اند. این کم کردن کاراکترها باعث شده تمرکزشان روی سیر روایی قصه بیشتر شود. شادی و غم به سفر درون فکر می فرایند و خشم و نفرت و ترس در اتاق فرماندهی می مانند. اهمیت شادی و غم از بقیه بیشتر است. چرا؟ چون آن ها احساسات اصلی هستند.
با کنار رفتن احساسات اصلی در حقیقت رایلی از نظر فکری فلج و الکن می شود. پیغام فیلم روشن است؛ در راستا بلوغ و بزرگ شدن همه احساسات تان را باید کنار هم پرورش دهید. چه آنهایی که مثل شادی باعث خوشحالی خودتان و دیگران می شوند و چه آن هایی که مثل غم یا خشم در وهله اول بی فایده بنظر می رسند اما در فیلم نامه درون بیرون کارکردشان تعیین می شود. محصول درخشانی است.
5. در جست وجوی نیمو (Finding Nemo)
- امتیاز متاکریتیک: 90 از 100
- محصول 2003
اولین انیمیشنی که جهان زیر اقیانوس ها را با جزئیات به تصویر کشید و از همین نظر به لحاظ بصری اثر شگفت انگیزی است. داستان دلقک ماهی به نام مارلین که خیلی روی امنیت پسرش وسواس دارد و درحقیقت اجازه نمی دهد او از کنارش تکان بخورد. تا این که پسرش یعنی نیمو تصمیم می گیرد اقیانوس را بشود اما به وسیله غواص های ماهیگیر صید می شود و او را به سیدنی می برند که هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی با پدرش است. مارلین در راستا یافتن پسرش با کوسه های درنده، لاک پشت های غول آسا و هزارتویی از ستاره های دریایی روبرو می شود و البته رفیقی به نام دوری پیدا می کند که خودش آن قدر شخصیت محبوبی شد که بعدتر انیمیشن پیدا کردن دوری را با موضوع او ساختند.
به لحاظ تکنیکی انیمیشن حیرت انگیزی است و به لحاظ داستانی هم برای بچه ها ماجراجویانه است و هم به بزرگ ترها وظایف پدر و مادری را یادآور می شود.
6. شگفت انگیزان (The Incredibles)
- امتیاز متاکریتیک: 90 از 100
- محصول 2004
این تنها فیلم پیکساری هاست که خانواده ای کامل و متشکل از پدر، مادر و فرزندان در آن حضور دارند. ایده مرکزی این فیلم از اوایل دهه نود در فکر براد برد شکل گرفت. او داستان را بر مبنای تجربه شخصی خودش در کنار آمدن با کار و مسائل خانوادگی نوشت.
این انیمیشن کامپیوتری ابرقهرمانی داستان یک خانواده ابرقهرمان به نام پار است. در روزگاری که نظر عموم مردم نسبت به ابرقهرمان ها به دلیل خرابی هایی که آن ها به بار آورده اند، منفی است خانواده پار که نام قهرمانی اشان شگفت انگیزها بوده خودشان را بازنشسته می کنند. پانزده سال بعد اتفاقاتی می افتد که مجبور می شوند برگردند تا با دشمنان مردم مبارزه کنند. اما بین اعضای خانواده چالش هایی وجود دارد. پدر خانواده از بازگشت به شیوه ابرقهرمانی استقبال می کند اما مادر که در طول سال های فعالیت شان به نام ابرقهرمان اذیت شده ترجیح می دهد زندگی عادی داشته باشند.
7. بالا (Up)
- امتیاز متاکریتیک: 88 از 100
- محصول 2009
کارل، پیرمرد 78 ساله، هزاران بادکنک را به خانه اش وصل می کند تا به وسیله آن ها بتواند به آرزوی دیرینه خودش و همسرش الی که حالا مرده، جامه عمل بپوشاند و به قلب وحشی آمریکای جنوبی سفر کند. درست بعد از شروع این سفر، کارل متوجه می شود که در این ماجراجویی تنها نیست و یک پسربچه به نام راسل هم در این سفر همراهی اش می کند. راسل و کارل در طول این سفر با اتفاق های جالب و عجیبی روبه رو می شوند. و کارل هم پیروز می شود اسطوره دوران کودکیش چارلز مونتز را ملاقات کند که البته نمی داند تبدیل به شخصیت شریری شده است. فیلم نامزد پنج جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم شد و بعد از دیو و دلبر دومین انیمیشن تاریخ سینماست که توانسته در این بخش هم نامزدی کسب کند. این انیمیشن در لایه های عمیقش درباره عبور از سوگواری و ادامه زندگی است.
8. روح (Soul)
- امتیاز متاکریتیک: 85 از 100
- محصول 2020
یک اثر خوش ساخت دیگر از پیکسار که باید خیلی مراقب باشیم انتهاش را لو ندهیم چون چرخش داستانی مهیج و انتها بندی درخشانی دارد. روح اولین انیمیشن پیکسار است که قهرمانش یک سیاهپوست است و خیلی الهام گرفته از خود جیمی فاکس به نام صداپیشه این نقش است. فیلمی که بدون اکران وارد شبکه دیزنی پلاس شد.
این انیمیشن داستان مردی به نام جو گاردنر را روایت می کند که در یک دبیرستان موسیقی آموزش می دهد. جو همواره آرزوی اجرای موسیقی جاز روی صحنه بزرگ را داشته است و در میانه های انیمیشن با متقاعد کردن سایر معلم های موسیقی این فرصت را می یابد تا به رویای خود، یعنی اجرای موسیقی جاز روی صحنه رنگ واقعیت ببخشد. ولی ماجرا به این خوبی پیش نمی رود و در پی اتفاقاتی ناگهانی روح گاردنر از بدن اش جدا شده و به جهانی ارواح می رود.
منتقد اسکرین دیلی به فیلم امتیاز کامل داده و نوشته است: موسیقی جاز و انیمیشن ها همواره رابطه خوبی با یکدیگر داشته اند. این انیمیشن که بیشتر مناسب مخاطبان مسن تر پیکسار است، می تواند به نام یک هدیه برای دوست داران موسیقی و انیمیشن تلقی شود. پیکسار تا به امروز خیلی مسائل فلسفی را دستمایه ساخت انیمیشن های خود قرار نداده است، اما در روح مخاطب با پرسش هایی جدی روبرو می شود و به یک اثر خیره کننده می رسد. سؤالاتی همچون معنای زندگی چیست؟ یا چه چیزی وجود انسان را معنادار می کند مطرح می شوند و انیمیشن با روشی خلاقانه و به کمک موسیقی به آن ها پاسخ می دهد.
منبع: metacritic
منبع: دیجیکالا مگشرکت دور زمین: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور لحظه آخری، تور ارزان، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه