باید نزد درخت توتم در ایران برگردم، تضعیف چشمه هنر پس از مهاجرت
به گزارش جعبه مهر، خبرنگاران-گروه هنر-فاطمه حامدی خواه:نام بهروز دارش در میان اهالی هنرهای تجسمی کاملاً نام آشناست و احتیاج به هیچ توضیحی درباره اهمیت حضور او در هنر مجسمه سازی ایران نیست، اما شاید کمتر کسی بداند که او شاعر و اهل موسیقی هم هست، موسیقی را کاملاً حرفه ای آموخته و در جوانی در کنار نوازندگان اسپانیایی اجرای صحنه ای هم داشته و حالا موسیقی همدم لحظات زندگی اوست.
همان دوران که فرصت و وقت بیشتری داشت شعر هم می گفت که حاصلش تنها انتشار یک کتاب است با عنوان گاوهای وحشی آرزو با شاخ های بلند پیچ در پیچ؛ اشعاری که به گفته خودش متاثر از لورکا، پابلو نرودا و نیما یوشیج سروده است.
مجموعه دیگری از اشعاری که سروده همان طور در لابه لای کارهای متعددی که دارد، مانده و ضیق وقت، شانس ویرایش و انتشار را از آنها دریغ نموده است.
شعر و موسیقی و مجسمه سازی تنها بخشی از ابعاد وجودی بهروز دارش به عنوان هنرمند است. شاید جالب باشد بدانید که او علاوه بر حضور تاثیرگذارش در فضای هنر ایران در بخش امور مالی و بازرگانی نیز صاحب نام است به طوری که کارشناس رسمی دادگستری و حسابرس رسمی بورس اوراق بهادار تهران و همچنین مشاور مالی چندین بانک است و راهنمایی یک موسسه مالی را نیز بر عهده دارد.
او تحصیلاتش را نیز در زمینه ای غیر هنری و در رشته بازرگانی و اقتصاد بین الملل پی گرفت و سال 1351 در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
بخش اول مصاحبه ما با بهروز دارش درباره علاقه مندی او به شعر وموسیقی و تأثیرگذاری این علاقه ها بر تجربه های هنری او در طول چهار دهه مجسمه سازی و همچنین درباره هنر معاصر ایران، هنر آینده و صندلی هنر امروز ایران در دنیا اختصاص داشت. اکنون بخش دوم و پایانی این مصاحبه را می خوانید.
*به ایرانی بودن کار خودتان چقدر فکر می کنید؟
-این در اختیار هنرمند نیست و هنرمند قبل از شروع کار هنری به این چیزها فکر نمی نماید. وقتی کاری می خواهم انجام دهم، عمدی ندارم که ایرانی باشد بلکه من سعی می کنم به خواسته ام که ممکن است سنتی یا مدرن باشد پاسخ بدهم. این که کدام اهمیت بیشتری دارد و غالب می گردد باید بگویم هر دو. این بستگی به شرایط آن لحظه من به عنوان هنرمند دارد.ممکن است در آن لحظه بسیار خوشحال یا ممکن است غمگین باشم. ما چیزی را معین نمی کنیم بلکه آزادانه اتفاق می افتد، گاهی سنت به زیر می رود و مدرنیته رو می آید و گاهی بالعکس. هنرمند بهتر است آزادانه و مطابق احتیاج داخلی خودش کار کند که اگر چنین نباشد اثرش ارزش پیدا نمی نماید.
در مجموع ما نه می توانیم صددرصد مدرن و نه صددرصد سنتی باشیم بلکه مثل بندبازی هستیم که چوبی بلند به دست داریم که یک طرف این چوب سنت و طرف دیگر مدرنیته است که باید تعادل میان این دو را رعایت کنیم و هر گاه هر کدام سنگینی کند ما را به طرف پایین می کشد.
در این میان وضعیت جالبی داریم اما باید فهم آن را داشته باشیم. کسانی که فهم این را یافته اند که غیرمتعصبانه نسبت به هنر خودشان، سنت و مدرنیته به طور آزادنه کار نمایند، توانسته اند راه خودشان را پیدا نمایند و اگر غیر از این باشد هنرشان ضایع می گردد.
*شما چندین دوره را در خلق آثار هنری خودتان پشت سر گذاشته اید، چه اتفاقی می افتد که از یک دوره هنری به دوره بعدی عبور می کنید؟
-دوران هنری به راحتی اتفاق نمی افتد و در طول زمان رخ می دهد. برای این که یک انسان دگرگون گردد باید به آن زمان داد. من مثل تمام هنرمندان مدرن ایران، کارم را از مدرنیته شروع کردم. هنری که بیشتر فرمال و متکی به ماده و یگانگی خودش است. من هم آن را رعایت می کردم و فرم های متفاوتی را کار کردم و بعد از یگانگی به چندگانگی در هنر وارد شدم. در بی ینال سوم که جایزه اول را دریافت کردم، آثاری فرمال ارائه کردم که در چالش با فضا قرار دارند. این جا از یگانگی به سمت چندگانگی رفتم که عناصر مختلفی در آن دیده می گردد.
این ویژگی را در هیچ یک از آثار بی ینال سوم مشاهده نمی کنید، بنابراین حداقل آثار من می توانست نویدبخش یک تحول برای عبور از یگانگی به چندگانگی باشد.
عبور از هر دوره ای از هنر یک نوع پوست اندازی است و هر یک از چهار دوره هنری من حدود 10 سال زمان برده است. انسان باید در درون خودش تحول پیدا کند تا بتواند از یک دوره عبور کند. حدود 10 سال طول کشید که من از چندگانگی به تکثر و فضاهای نو وارد شدم. فضا، نور و عناصر متکثر در این بخش از آثارم نقش مهمی بازی می نماید.
* مخاطب چه اندازه در کار هنری شما اهمیت پیدا می نماید؟
-شما به مساله اندیشه در کار هنری اشاره می کنید. من در کار هنری خود خیلی اندیشه نمی کنم. اندیشه کردن نظم و نسقی دارد که اگر به کار هنری غالب کنید دیگر اثر هنری بوجود نمی آید یا این که اثر درخور و جذابی نخواهد بود. هنر را نمی توان گفت صددرصد از مقوله اندیشه است و همچنین نمی توان گفت اندیشه در آن بی تأثیر است. هر چقدر اندیشمند باشید بهتر است ولی زمان خلق اثر اندیشه نمی کنید که اگر این طور بود هایدگر، کانت و هگل باید بهترین هنرمندان می شدند چون خیلی خوب فکر می کردند.
اجازه دهید یک مثال روز بزنم، در مسابقات جام دنیای وقتی فوتبال ایران در برابر مراکش ظاهر شد هیچ کس فکر نمی کرد که نتیجه نهایی با گل به خودی مراکش به پیروزی ایران بینجامد، این توان ایران نبود اما یک اتفاق در آن مجموعه باعث این نتیجه شد. در کار هنری هم باید فرصت داد که اتفاق بیفتد. اگر فرصت ندهید سلب آزادی نموده اید و این سلب آزادی از بیننده هم صورت می گیرد.
هنر امروز از این مقوله است که نمی گوید شما چه کاری انجام دهید اما شما را وادار به تفکر و احساس نو می نماید.
*چه رابطه ای میان اثر هنری و بازار وجود دارد؟ برخی جریان کالایی شدن اثر هنری را نفی می نمایند و برخی آن را لازمه زندگی هنرمند وخلق هنر می دانند. نظر شما چیست؟
-سوال دشواری است. سابق، هنرمندان ما زندگی دوگانه داشتند یعنی برای تامین معاش خود تدریس می کردند و به خلق اثر هنری هم مشغول بودند. امروز در جامعه ما زندگی هنرمند تامین نیست که اگر بود هنرمندان احتیاجی به خرید و فروش آثارشان نداشتند همان طور که تعداد زیادی از هنرمندان فارغ البال به فراوری و آفرینش هنری می پردازند بنابراین به هنرمندی که آثارش را برای تامین هزینه زندگی اش وارد بازار می نماید، نمی توان خرده گرفت. به هر حال هنرمند باید زنده باشد که بتواند کار هنری انجام دهد. از سوی دیگر، این بازارها از یک سو علاقه مندان و هنرمندان خودش را دارد و از سوی دیگر برخی هنرها هم هنری- تجاری است.
*شما درباره موضوع حق نشر و داوری آثار هنری نیز نظر متفاوتی نسبت به دیگر هنرمندان دارید. دراین باره بیشتر شرح می دهید؟
-بله این موضوع دشواری است. در یک جلسه سخنرانی من و دوستان هنرمندم که معتقد به حق نشر بودند، درباره این موضوع بحث کردیم. من معتقدم که بحث داوری را تنها از طریق حق نشر نمی توان حل کرد. زمانی به قانون مراجعه می کنیم که مشکلی برای ما پیش آید در غیر این صورت باید به مشکلات قبل از این مرحله بپردازیم.
به عقیده من برای این که مشکلی در زمینه کپی کاری و آثار مشابه در رویدادهای هنری رخ ندهد باید در انتخاب داوران دقت بیشتری کرد و کسانی که شناخت لازم و کافی را درباره تاریخ هنر ایران و دنیا داشته باشند و بتوانند آثار کپی گردیده را به خوبی تشخیص بدهند، انتخاب شوند. همچنین معتقدم که نباید روی قضاوت داور نظری ارایه کرد، حتی اگر نظر داور گاهی اشتباه باشد چرا که به داوری لطمه می زند.
*تقلید و تشابه در کار هنر تا چه اندازه مجاز است؟
-من معتقدم تقلید بخشی از پیشبرد کار هنر است و خیلی از کشورها هم بر اساس همین تقلید در کار هنری کارشان را پیش برده اند. آن چه مذموم است این است که تقلید عین به عین صورت بگیرد. وقتی یک اثر هنری حتی اندک تفاوتی با اصل اثر داشته باشد، یک اثر دیگر است و باید روی آن بحث صورت بگیرد که این تفاوت، چه معنای تازه ای را به اصل اثر اضافه نموده است.
من طرفدار تقلید هستم اما نه به صورت عین به عین و فکر می کنم هنر ایران به دلیل آن که در حال شکل گیری و دنباله رو است هنوز احتیاجمند تقلید است و به طور اجتناب ناپذیر تقلید در آن هست و اگر آن را از هنر بگیریم بخشی از هنر را پاسیو کردیم.
بسیاری از شاگردان هم در شروع از کار استادانشان تقلید می نمایند ولی رفته رفته مسیر خودشان را پیدا می نمایند و به استقلال هنری می رسند. هنرمندی مثل اندی وارهول هم روی آثار هنری دیگر هنرمندان از جمله مونالیزا کار نموده است. معتقدم تا جایی که ممکن است می توان تقلید کرد. وقتی تقلید را مانع شوید بخشی از خلاقیت و پیشرفت کاری را مانع گردیده اید. باید بردبار باشید که تقلید صورت بگیرد چراکه بخشی از آفرینش در تقلید وجود دارد.
*برخی معتقدند هنرمندی که از اثر هنرمند دیگری وام می گیرد و با همین اثر در بخش مسابقه یک رویداد هنری شرکت می نماید باید به این شباهت و وام دریافت اشاره کند.
-من با این موضوع هم مخالفم. معتقدم داوری که آگاه، آگاه و باتجربه باشد این شباهت را تشخیص می دهد. کار داور همین است که خوب تشخیص دهد و این موقعیت دشواری است.
*چرا بسیاری از هنرمندان مجسمه ساز به ساختن آثاری در ابعاد بزرگ علاقه دارند، آیا ابعاد ظاهری یک اثر هنری در ارزشگذاری آن تأثیرگذار است؟
-وقتی قضاوت شما دنیای باشد بزرگ بودن اثر هنری هم تاثیرگذاری بیشتری دارد. مقیاس و مکان در هنر ایران باید فهم گردد. یکی از مشکلات دوران مدرنیته همین است که مقیاس و مکان در آن خوب فهم نگردیده است.
*مجسمه های کوچک هم می توانند دارای ارزش های هنری خاص خود باشند.
-من معتقدم یک هنرمند حرفه ای در آثار کوچک هم می تواند به ارزش هنری آن پی ببرد اما هنرمند فقط برای حرفه ای ها اثرش را نمایش نمی دهد. ما می خواهیم جماعتی که کار هنری می بیند زیادتر گردد و برای جماعت غیرحرفه ای هم کار نمایش بدهیم بنابراین تاثیر آثاری در ابعاد بزرگ بیشتر است، اما گالری های ما هنوز مناسب نمایش آثار هنری بزرگ نیستند.
*با توجه به حضور شما در ترکیب هیات مدیره انجمن هنرمندان مجسمه ساز و نقشی که در راه اندازی این انجمن داشته اید، به نظر شما بیشترین مشکلات مجسمه سازان کدام است؟
-آنقدر مشکلات زیاد است که نمی دانم به کدام اشاره کنم. در بسیاری از زمینه ها مشکلاتی هست از ایده گرفته تا مواد و تکنولوژی، از مشکل مکان و فراوری گرفته تا به روز نبودن سرفصل دروس دانشگاهی، از مشکلات مالی دانشجویان شهرستانی گرفته تا نبود کارگاه های اجرایی مجسمه سازی. یک هنرمند مجسمه ساز همه کارهایش را باید خودش انجام دهد و این باعث کاهش فراوری اثر هنری می گردد. موضوع دیگر این که هنر در سویه بالنده جامعه واقع شده است و می خواهد جامعه را به پیش ببرد اما این اجازه به آن داده نمی گردد و می خواهند ثبات داشته باشد. وقتی راجع به مشکلات صحبت می کنید من می گویم آه... راجع به کدامشان صحبت کنم.
*هنوز هم شعر می گویید؟
-یکی از افسوس های من در زندگی همین است که به دو علاقه مندی ام یعنی شعر و موسیقی نرسیدم.
*اشعارتان متاثر از چه شاعری است؟
-نرودا، لورکا و نیما یوشیج روی شعر من تاثیر دارند. شعر اول کتابم را درباره زمان به اکتاویو پاز تقدیم نموده ام که خیلی او را دوست داشتم. چند شعر آخر کتابم نیز تقدیم به حافظ است که این چند شعر را در سفری که به اروپا داشتم داخل هواپیما در حاشیه کتاب دیوان حافظ نوشتم که برگرفته از حال و هوای اشعار حافظ است. هنوز هم صد شعر دیگر دارم که می تواند کتاب بگردد اما حوصله و فرصت ادیت کردن ندارم.
*به مهاجرت و رفتن از ایران فکر نموده اید؟
-سال 2003 نماینده ایران در بی ینال ونیز بودم. یک روز در پاویون ایران نشسته بودم که دوستی از من پرسید که چرا می خواهید به ایران بازگردید؟ همه این بازدیدنمایندگان برای دیدن آثار شما می آیند. گفتم من یک درخت توت در ایران دارم که توت هایش رسیده و می خواهم بروم توت هایش را بخورم!
یکی دو بار هم رخ داد که دوستانم خواستند کارهای من را رسیدگی نمایند تا به طور قانونی و به راحتی با کمال احترام به آمریکا مهاجرت کنم و از طریق هنرم زندگی کنم اما من نرفتم چون فکر می کنم هیچ چیزی جای صحبت کردن به زبان فارسی را نمی گیرد. این جا مناسباتی دارم و دوستانی که در مواقع احتیاج به کمک من می آیند.
من در این مملکت زندگی نموده ام، شعر گفته ام، موسیقی کار نموده ام و اثر هنری ساخته ام. شاید هم دلیل آن که تاکنون نرفته ام این است که هر لحظه اراده کنم می توانم بروم.
دنیا تغییر نموده است و امروز همه امکاناتی را که یک نیویورکی دارد، من هم می توانم از طریق اینترنت داشته باشم فقط مکان را ندارم که این هم انگیزه کافی برای رفتن نیست.
هنرمندان بسیاری به خارج از ایران مهاجرت نموده اند اما نگاه کنید کسی مثل امیر نادری، شهید ثالث و ... آثار درخشانی را در ایران ساخته بودند، اما به نظر من بعد از مهاجرت، آثارشان در خارج از ایران در حد و اندازه آثار قدیمی آنها نبود اما کیارستمی در ایران ماند و توانست در بعد دنیای هم موفق باشد.
*چه کارهایی در دست اجرا دارید؟
-طراحی تعدادی مجسمه شهری را آماده نموده ام که باید بفرستم برای کیوریتور تا شهرداری هر شهری در دنیا که خواست آن اثر را برایش اجرا کنیم. تعدادی هم نمد این جا در آتلیه ام دارم که روی آنها طرح هایی را پیاده نموده ام. این نمدها می تواند هم به شکل کاربردی و هم به صورت یک اثر هنری روی دیوار استفاده گردد. حدود 60 نقاشی دیجیتالی هم دارم که تحت تاثیر طراحی این نمدها آفریده گردیده و برای چاپ آماده است اما هنوز معلوم نیست که در ایران و یا خارج از ایران منتشر کنم. نهایت این که در آینده چه کار خواهم کرد و درباره آینده چگونه می اندیشم احتیاجمند مصاحبهیی دیگر است.
منبع: خبرگزاری مهرnamasho.com: نماشو، طراحی سایت، سئو، چاپ و طراحی گرافیکی را به ما بسپارید.